نهـــال نارسیــــده ام بای ذنب قتلت؟
گل ز شاخـه چیده ام بای ذنب قتلت؟
کنار گاهواره ای که ساختم برای تو
آه ز دل کشیــــده ام بای ذنب قتلت؟
من از ملائک خدا میان دود و شعله ها
به گوش خود شنیده ام بای ذنب قتلت؟
پ.ن:
حمله به خانه ی وحی...
شکسته شدن پهلو...
پرپر شدن محسن بن علی...
قربانی شدن یک ثلت از سادات فاطمی...
لبریـــز شوق بـــود که در گوش محسنـــش
یک روز علـــی اقامه بخوانــد ولی نشـــد...
مولانا امام صادق علیه السلام میفرمایند:
هیچ روزی مانند روز محنت ما در کربــلا نمیباشد اگرچه سقیفــه و آتش زدن در خانه امیرالمومنیـن و حسـن و حسیـن و فاطمـه و زینب و ام کلثوم و فضه (علیهم السلام)و قتل محســـن با ضرب لگد عظیم تر و وحشتناک تر و تلخ تر از آن میباشد زیرا که آن اصل روز عذاب است.
نوائب الدهور:ج2ص157
َلعَنَ الله قاتلیک و ظالمیک یا فاطمة الزَّهرا (سَلام الله عَلیها)
پدر مهربانــــم سلام!
شرمنـــده ام که با تمام روسیاهیــــم باز آمده ام...
شرمنــــده ام...
تصمیــم گرفته ام
هر روز
بعد از هر نمـــاز،
به جبران سیلــــی هایی که به صورتتـــان زدم؛
آنقـــــدر بر صورتم بکوبــــــم،،
تا شاید دلتــــان بسوزد و نگاهــــــم کنید!
آقای عزیزتـــــر از جانم!
راستش...
این روزها دلم عجیب بهــــانه ی مسجد سهله را میگیــــرد!
آخر همــــان یک بار آتشش زده....
تو بگو از کجــــا برایش بیاورم؟
وقتی دیگر لیاقتـــی نیست برای آن دیــــار...
راستی حضرت جان!
نمیشـــــود بیایید؟
و برای ما جامانـــــده ها از اربعیــــــن بگویید؟
از پیــــاده روی اش...
از عاشقـان دلسوختــــه اش...
موکب ها...
بمیــــرم برایتان که فقط خــــــدا میداند در آن مسیــــر چــــه کشیدید....
چه ها دیدیــــــد...
عمـه...
اسیـری...
پای پــــر آبله...
بلاگردانتــــــان شوم آقا...
ما
اگر روضــــــه میخوانیم
اگر اشکــــ میباریـــــــم
اگر به سر و صورت میزنیـــــم
فقط یک دلیــــل دارد:
شمـــــا را گم کرده ایم و دلمـــان برای آمدنتــان تنگ شده!
پدر مهربانــــــــم
فقط تــــو را میخواهم،
بیا....
اللهم عجل لولیک المظلوم الغریب الطرید الفرج